میخوام یکم درمورد خودم بنویسم ...واقعا خودمم خودمو نمیشناسم...این مراحل زندگی ی ادمه...کودکیش...نوووجوانیش....دوران جوانی و میانسالی و پیری
کودکیمو دوست دارم...پر از خاطرات و اتفاقای نابه ک الان امکان نداره تکرار بشه و بچه های های الانی هیچوقت تجربش نمیکنن...منو دخی خاله و ماجراجوییامون...بازی هایای تو کوچه و....خونه ننه و روزهایی ک اونجا سپری کردم....
دوره نوجوانیم و سن بلوغ...همینو میدونم ک خیلی بد بود...و اصلا دوسش ندارم
و سنی ک الان توشم....خیلی پرفراز و نشیب بوده تا الان دقیقا مثل ی نمودار سینوسی ...پارسال این موقع دقیقا ته ته اون پایین بودم....خیلی وحشتناک بود...تجربه هایی ک تاوان سختی براش دادم...و الان من اینجام...
هرچی ک بوده تموم شده...من امادم ک ی زندگی جدیدو شروع کنم....فقط منتظر ی فرصتم...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: